کد مطلب:50463 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:242

غنای کفافی و تربیت











آنچه از نظر اقتصادی در زندگی آدمی بهترین مقتضی رشد و تعالی و تربیت حقیقی است، غنای كفافی است، یعنی تامین همه ی نیازهای اساسی آدمی شامل خوراك، پوشاك، نوشاك، مسكن، مركب، تزویج و جز اینها به طور معقول و معتدل به گونه ای كه افراد زندگیی آبرومند و متناسب داشته باشند و این تامین همه جانبه و توام با قناعت و مناعت، امنیت و رفاهت و كرامت لازم برای شكوفایی فطرت آدمی و تربیت حقیقی او را فراهم نماید. در این صورت است كه انسان و جامعه انسانی به بستر زندگی متعالی دست می یابد. دیدگاه امیرمومنان علی (ع ) در این باره كاملا گویاست، چنانكه فرموده است:

«كفی بالقناعه ملكا و بحسن الخلق نعیما. (و سئل علیه السلام عن قوله تعالی ( فلنحیینه حیاه طیبه)[1] فقال:) هی القناعه.»[2] .

قناعت دولتمندی را بس و خوی نیك نعمتی بود در دسترس. (و حضرتش را از معنی (فلنحیینه حیاه طیبه) (هر آینه او را به زندگیی پاك و خوش زنده داریم) پرسیدند، فرمود:) آن قناعت است.

امام علی (ع) در ستایش چنین قناعتی كه زمینه ی تربیت مطلوب آدمی است، فرموده است:

[صفحه 98]

«القناعه مال لا ینفد.»[3] .

قناعت مالی است كه پایان نیابد.

«لا كنز اغنی من القناعه.»[4] .

هیچ گنجی پرمایه تر و بی نیاز كننده تر از قناعت نیست.

بی نیازی واقعی كه بهترین زمینه ی تربیت از نظر اقتصادی است، همین غنای كفافی توام با قناعت است. امیرمومنان علی (ع) فرموده است:

«الدنیا دار منی لها الفناء و لاهلها منها الجلاء و هی حلوه خضراء و قد عجلت للطالب و التبست بقلب الناظر، فارتحلوا منها باحسن ما بحضرتكم من الزاد و لا تسالوا فیها فوق الكفاف و لا تطلبوا منها اكثر من البلاغ.»[5] .

دنیا خانه ای است ناپایدار و مردم آن ناچار از گذاشتن شهر و دیار. دنیا شیرین است و خوشنما، در پی خواهانش شتابان و پویا و دل بیننده را فریبا. پس رخت از آن بندید با نیكوترین توشه ای كه شما را آماده است و مجویید در آن افزون از آنچه شما را بسنده است و مخواهید در آن بیشتر از آنچه شما را كفایت كننده است.

و نیز آن حضرت فرموده است:

«اذا طلبت الغنی فاطلبه بالقناعه.»[6] .

هر گاه توانگری را طلب كردی، آن را با قناعت طلب كن.

«الغنی من استغنی بالقناعه.»[7] .

توانگر كسی است كه به سبب قناعت بی نیاز شده باشد.

چنین بهره مندی از زندگی و چنین دریافتی از بالندگی، بهترین یاور آدمی در رشد و تعالی است. دیدگاه امیرمومنان علی (ع) این گونه است:

«ان افضل الفعال صیانه العرض بالمال.»[8] .

همانا بهترین كارها نگهداری آبرو است با مال.

غنای كفافی و تامین كافی انسانها را به پاكی و پاكدامنی سوق می دهد. اگر قرار باشد كه

[صفحه 99]

فرد و جامعه به سمت تعالی بروند، جز در بستر پاكی و پاكدامنی نمی توان این سیر تربیتی را فراهم كرد. امیرمومنان علی (ع) بدین امر حیاتی چنین نگریسته و فرموده است:

«من اقتنع بالكفاف اداه الی العفاف.»[9] .

هر كه به كفاف قناعت كند، او را به پاكی كشاند.

«تمام العفاف الرضا بالكفاف.»[10] .

تمامی پاكی در گرو خشنودی به كفاف است.

انسانی كه می تواند با غنای كفافی زیست كند و بدان خرسند باشد، بهترین امكان تربیتی را به دست می آورد و به آسایش و آرامش لازم برای سیر به سوی كمال مطلق دست می یابد. امام علی (ع) در حكمتی نورانی این حقیقت را چنین بیان كرده است:

«من اقتصر علی بلغه الكفاف، فقد انتظم الراحه و تبوا خفض الدعه.»[11] .

هر كه به اندازه ی كفاف بسنده نماید، آسایش و راحتی خود را فراهم آورد و گشایش و آرامش را به دست آورد.

غنای كافی و قناعت پیشگی انسان را به اعتدال و آسایش حقیقی كه بهترین مقتضی تربیت فطری است سوق می دهد و این والاترین حركت اصلاحی در زندگی مردمان است. از امیرمومنان علی (ع) چنین وارد شده است:

«اعون شی ء علی صلاح النفس القناعه.»[12] .

یاری كننده ترین چیز در جهت سامان یافتن نفس قناعت است.

انبوه داری و فزونخواهی خود مهلك ترین بیماری برای فرد و جامعه است و بهترین درمان اقتصادی كه مایه ی سلامت و آرامش فردی و اجتماعی است، زندگی در بستر غنای كفافی است. امیرمومنان علی (ع) برترین نمونه های تربیتی را با این شاخصه معرفی كرده است، چنانكه در ستایش خباب بن ارت (از متقدمان در اسلام و از برترین اصحاب پیامبر و از وفاداران به امیرمومنان كه در پیكار صفین در ركاب امام بود)[13] چون درگذشت، چنین فرمود:

[صفحه 100]

«یرحم الله خباب بن الارت، فلقد اسلم راغبا و هاجر طائعا و قنع بالكفاف و رضی عن الله و عاش مجاهدا.»[14] .

خدا رحمت كند خباب بن ارت را. به رغبت اسلام آورد و از روی فرمانبرداری هجرت نمود و به قناعت زندگی كرد و از خدا راضی بود و مجاهد زندگی نمود.

امام علی (ع) این گونه زیستنی را، زیستن نمونه دانسته و نیز درباره چنین زیستنی فرموده است:

«طوبی لمن ذكر المعاد و عمل للحساب و قنع بالكفاف و رضی عن الله.»[15] .

خوشا كسی كه معاد را به یاد آورد و برای حساب كار كرد و به قناعت زندگی نمود و از خدا راضی بود.

غنای كفافی و زندگی بر اساس میانه روی و آزاد بودن از اسارت كمبودداری و ناداری از یك سو و انبوه داری و فزونخواهی از دیگر سو، مطلوبترین مقتضی اقتصادی تربیت است. امیرمومنان علی (ع) در مطلوبیت این نوع زندگی و تاكید بر حفظ آن و پرهیز از دور شدن آن چنین فرموده است:

«علیكم بالقصد فی الغنی و الفقر.»[16] .

بر شما باد به میانه روی در فقر و غنا.

«ما عال من اقتصد.»[17] .

آن كه میانه روی گزید، درویش نگردید.

«ما فوق الكفاف اسراف.»[18] .

آنچه بیش از كفاف است، اسراف است.

«كل مازاد علی الاقتصاد اسراف.»[19] .

هر چه افزون بر میانه روی باشد، اسراف است.

بنابراین برای هموار شدن راه نیكوی تربیت فطری، باید كمبودداری و ناداری زدوده شود و مناسبات اقتصادی به گونه ای تنظیم شود كه فقر ظهور و شیوع نیابد و همواره باید پس از پیدایش آن در صدد رفع آن برآمد و علل پدید آورنده ی آن را، چه اشخاص و چه

[صفحه 101]

مقررات و چه فرهنگ و مناسبات، نابود ساخت و نیز باید با انبوه داری و فزونخواهی كه موجب هلاكت فرد و جامعه در زندگی این جهانی و زندگی آن جهانی است مقابله شود و راههای منتهی به چنین تباهی مسدود گردد و اقتصادی معقول و متوازن و معتدل كه زمینه ی تامین كافی و غنای كفافی را برای مردمان و زندگی همراه با امنیت و رفاهت و كرامت را برای همگان فراهم می سازد، شكل گیرد تا زمینه ی تربیت بدرستی سامان یابد.[20] .

[صفحه 111]


صفحه 98، 99، 100، 101، 111.








    1. قرآن، نحل / 97.
    2. نهج البلاغه، حكمت 229.
    3. همان، حكمت 57.
    4. همان، حكمت 371.
    5. همان ، خطبه ی 45.
    6. شرح غررالحكم، ج 3، ص 135.
    7. همان، ج 1، ص 335.
    8. تحف العقول، ص 63.
    9. شرح غررالحكم، ج 5، ص 357.
    10. ابوعبدالله محمد بن النعمان البغدادی الملقب بالمفید، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، صححه و آخرجه السید كاظم الموسوی المیاموی، دارالكتب الاسلامیه، طهران، 1377 ق، ص 142.
    11. نهج البلاغه، حكمت 371.
    12. شرح غررالحكم، ج 2، ص 436.
    13. ر. ك: الطبقات الكبری، ج 3، صص 167 -164، المعارف، صص 317 -316، الاستیعاب، ج 1، صص 424 -423، اسدالغابه، ج 1 ، صص 594 -591، سیر اعلام النبلاء، ج 2، صص 324 -323، الاصابه، ج 1، ص 416.
    14. نهج البلاغه، حكمت 43.
    15. همان، حكمت 44.
    16. الكافی، ج 5، ص 53.
    17. نهج البلاغه، حكمت 140.
    18. غررالحكم، ج 2، ص 259.
    19. همان، ص 85.
    20. ر. ك: محمدرضا حكیمی، گزارشی درباره ی الحیاه، چاپ اول، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1369 ش. صص 30 -29.